جدول جو
جدول جو

معنی ابن نکیر - جستجوی لغت در جدول جو

ابن نکیر(اِ نُ نُ کَ)
محدثی است. محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ نَ)
جمال الدین ابوعبدالله محمد بن سلیمان. اصلاً ایرانی از مردم بلخ. وی در بیت المقدس پرورش یافت و سپس چندی به مصردر مدرسه عاشوریه تدریس داشت. و او را تفسیری است کبیر مشتمل بر لغات و قراآت و اسباب نزول و جز آن. مولد او به سال 611 هجری قمری و وفات در 698 بوده است
ناصرالدین حسن بن شاور نفیسی. ادیب و شاعر مصری. او راست: کتاب منازل الاحباب و منازه الالباب در دو مجلد. وفات او687 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ فی ی)
آنکه او را پدر از خانه برانده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
از وراقین و کتابت مصحف نیز می کرده است در نیمۀ اول مائۀ چهارم هجری. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ)
ابوالحسین احمد بن منیر بن احمد بن مفلح الطرابلسی الملقب به مهذب الملک عین الزمان. او شاعری مشهور و صاحب دیوان شعری است. پدر او نیز شعر میسرود و در بازارهای طرابلس تغنی میکرد. ابوالحسین قرآن کریم و لغت و ادب آموخت و قریحۀ شعری داشت و به دمشق شد و اقامت گزید. او شیعی مذهب و بسیار هجا و بدزبان بود و چون در این امر راه افراط پیمود بوری بن اتابک طغتکین زمانی وی را به بندکرد و زبان او را بریدن خواست و بخواهشگری بعض دوستان احمد او را از دمشق نفی کرد. احمد را با ابی عبدالله نصر بن صغیر معروف به ابن القیسرانی مکاتبات و اجوبه و مهاجاتی است. (باختصار از ابن خلکان). صاحب مجالس المؤمنین گوید شهرت او میان شیعه قصیدۀ اوست که به سید ابوالرضا فضل الله راوندی فرستاد. و مؤلف امل الاّمل گوید این قصیده را به سید رضی ارسال کرد لکن این سخن درست نمی آید چه او با سید هم عصر نبود. مولد ابن منیر به 473 هجری قمری و وفات او در سال 548 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَجْ جا)
حافظ محب الدین ابوعبدالله محمد بن محمود بن حسن بن هبه الله. ادیب و مورخ و محدث. مولد او بغداد به سال 578 هجری قمری مدت بیست وهفت سال بسفرهای علمی و بسیاحت گذرانید و بسیاری از بلاد اسلام را بدیدو درک صحبت عده ای عظیم از اساتید کرد. او راست: ذیلی طویل بر تاریخ بغداد خطیب و از تألیفات دیگر اوست: القمرالمنیر فی المسندالکبیر. کنزالانام فی معرفه السنن والاحکام. المتفق و المفترق. نسبه المحدّثین الی الاّباء و البلدان. العوالی. المعجم. جنهالناظرین فی معرفه التابعین. الکمال فی معرفه الرجال. العقدالفائق فی عیون اخبار الدنیا و محاسن تواریخ الخلائق. الدرهالثمینه فی اخبار المدینه. نزههالوری فی اخبار ام ّالقری. روضهالاولیاء فی مسجد ایلیا. الازهار فی انواع الاشعار. سلوهالوحید و غررالفوائد. مناقب الشافعی. الزهر فی محاسن شعراء اهل العصر. نشوان المحاضره. نزههالطرف فی اخبار اهل الظرف. اخبارالمشتاق فی اخبار العشاق. الشافی فی الطب. وفات او به سال 643 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نُ جَ)
زین العابدین بن ابراهیم بن نجیم مصری. فقیه حنفی. تألیفات او در فقه معروف است و مهمترین آنهاست: الاشباه و النظائرالفقهیه علی مذهب الحنفیه و البدرالرائق، شرح بر کتاب مشهور کنزالدقایق نسفی در هشت جلد. الفتاوی الزینیه و جز آن. وفات او به سال 970 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نُ جَیْ یَ)
از شاگردان ابوالربیع حامد بن علی. یکی از صنّاع آلات فلکیه. (ابن الندیم)
علی بن نجا. واعظ مشهور. او از علمای حنبلیان است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم علاءالدین بن النفیس مصری قرشی. او طب را نزد ابن الدخوار به دمشق آموخت و نیز بتحصیل علم نحو و فلسفه و حدیث پرداخت و سپس بتدریس و تألیف آغاز کرد. وی در طب بزمان خویش شهرتی بسزا داشت و در687 هجری قمری وفات کرد بعضی وفات او را در 696 گفته اند و عمر او هشتاد سال بود. او را تألیفات کثیره است و نسخ عدیده از کتب او بر جای مانده است و کتاب شامل او که بقول حاجی خلیفه انگارۀ آن در 300 جلد بوده است بتألیف هشتاد جلد آن توفیق یافته. ابن النفیس فصول ابقراط را شرح کرده است و حاجی خلیفه شرح تقدمهالمعرفۀ بقراط را نیز به او نسبت میکند و شرحی بر تشریح قانون ابوعلی دارد. و نیز او راست شرح کتاب اول یا بعبارت دیگر کلیات قانون. و نیز شرح مسائل حنین واختصار حاوی. متداولترین کتاب ابن النفیس کتاب موجز اوست و آن اختصار قانون ابوعلی است و حاجی خلیفه از این کتاب تمجید کند و گوید: ’هو خیر ما صنف من المختصرات و المطولات اذ هو موجز فی الصوره لکنه کامل فی الصناعه منهاج للدرایه حاو للذخائر النفیسه شامل للقوانین الکلیه والقواعد الجزئیه جامع الاصول المسائل العلمیه و العملیه’. و بر این موجز شرح بسیار کرده انداولین آنها که حاجی خلیفه از آن نام میبرد شرح محمد بن محمد اقسرائی است به نام حل الموجز و دومین شرح نفیس بن عوض است و آنرا به سال 841 در سمرقند بپایان رسانیده است و صاحب کشف الظنون آنرا بهترین شرح موجز میشمارد. و نام دو شرح دیگر از این کتاب میبرد یکی از احمد بن ابراهیم الحلبی متوفی به سال 971 و دیگری شرح ابراهیم بن محمد سویدی متوفی به 690 و شرح دیگری که در تداول کم از شرح نفیسی نیست از سدید کازرونی است مغنی و نیز محمود بن احمد امشاطی متولد 810 را بر آن شرحی است و ابن النفیس را شرحی است بر کتاب الهدایه فی الطب تصنیف ابوعلی ابن سینا. از بزرگان تلامیذ او یکی بدرالدین حسین رئیس الاطباء و امین الدوله القف و السدید ابوالفضل بن کوشک و ابوالفتوح اسکندری است. و صاحب روضات کتاب دیگری ازو نام میبرد به نام کتاب المهذب فی الکحل و کتاب مختصری در منطق و گوید او در صناعت منطق بطریقۀ متقدمین میرفته است. و شیخ نجم الدین صفدی گوید: او را کتاب کوچک دیگری است به نام فاضل بن ناطق و آن معارضه با رسالۀ حی بن یقظان ابن سیناست و در آنجا بانتصار مذهب اسلام و آراء مسلمین در نبوات و شرایع و بعثت جسمانی و خراب عالم برخاسته است و این کتابی بدیع است و دلالت بر قدرت و صحت ذهن و تمکن او در علوم عقلیه دارد.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ وَ)
ابومحمد حسن بن علی بن احمد بن محمد. شاعر اهوازی. اصلاً از مردم بغداد. مولد او تنیس بود و هم بدانجا درگذشت. وکیع لقب جد او محمد است و او نیز مردی ادیب و مورخ بود و باهواز میزیست. او راست: کتاب الرمی و النضال. کتاب المکائیل والموازین و کتاب عدد آی القرآن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
شب باماهتاب. لیل مقمر. مهتاب شب
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ عُ طَ)
فرزند عطیر، حکمران رها. نصرالدوله بن مروان رها راتسخیر کرد و عطیر را بکشت و سپس بشفاعت صالح بن مرداس این شهر را به ابن عطیر بازداد و او در حدود سال 420 ه. ق. آنجا را بطاغیۀ روم واگذاشت و این امر سبب وقوع محارباتی چند میان ابن مروان و روم گردید
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ اَ)
کنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن: 1- برادر مهین، مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمد بن محمد جزری، از مردم جزیره ابن عمر. مولد 544 ه. ق. در جزیره مزبور. وفات 606 بموصل. چندی کاتب امیر مجاهدالدین قایمازبن عبدالله الخادم الزینی و پس از آن در خدمت عزالدین مسعود بن مودود صاحب موصل و نیز نورالدین ارسلانشاه بود و بعد از آن بر اثر بیماری، دست و پای او از حرکت بازماند و معتکف خانه گشت و بکار تصنیف پرداخت. اکابر و علما پیوسته بدیدار او میشدند. او رباطی در یکی از قراء موصل بساخت و املاک خویش بر آن وقف کرد و جزری محرکه نسبت است به جزیره ابن عمر. او راست: کتاب جامعالاصول. کتاب النهایه فی غریب الحدیث. کتاب الانصاف. کتاب المصطفی و المختار. کتاب فی صنعهالکتابه. کتاب البدیع در نحو. و غیره. 2- عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی جزری. مورخ معروف (555-630 ه. ق.). بموصل و شام و بغداد از اساتید مختلف علم فراگرفت و سپس در موصل اقامت گزید. او راست: کتاب کامل در تاریخ و آن بوقایع سال 628 پایان می پذیرد. کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه. کتاب اللباب در تلخیص الانساب سمعانی. 3- ضیاءالدین ابوالفتح نصرالله (558- 637 ه. ق.). پس ازفراگرفتن شعر و ادب در موصل، بخدمت صلاح الدین ایوبی پیوست و ملک افضل نورالدین پسر صلاح الدین او را از پدر بخواست و وزارت خویش داد. آنگاه که دمشق از ملک افضل منتزع گشت پس از مقاسات رنجهای بسیار بخدمت انشاءملک القاهر ناصرالدین محمود بن مسعود منصوب گشت. او را مؤلّفات بسیار است از جمله: کتاب الوشی المرقوم وکتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر و غیره
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوبکر عبدالله بن محمد بن شقیر نحوی. او مذهب بصری و کوفی راآمیخته داشت و کتاب مختصر نحو و کتاب المقصور والمدود و کتاب المذکر و المؤنث از اوست. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جُ بَ)
ابوالحسن محمد بن احمد کنانی. رحالۀ عرب. مولد 540 ه. ق. در بلنسیه. او درشاطبه فقه آموخت و سه بار بمشرق مسافرت کرد. و علاوه بر زیارت خانه و بلادی که در راه مکه است مدینه و کوفه و بغداد و موصل و حلب و دمشق را بدید و از عکا به صقلیه (سیسیل) و قرطاجنه رفت و در سفر اخیر باسکندریه به سال 614 درگذشت. شرح مسافرتهای او خاصه آنچه راجع به صقلیه است از اهم و انفع مؤلّفات عرب است در جغرافیای این جزیره
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
شب تاریک. تاریک ماه. شب که هلال دیده نشود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
عمیدالدوله محمد بن فخرالدوله (435-493 ه. ق.). مانند پدر به دربار شاهان سلجوقی پیوسته و دختر نظام الملک وزیر ملکشاه را بزنی کرده و با نفوذ پدرزن خویش بوزارت مقتدی خلیفه رسیده است. و در 476 از وزارت منفصل و در 484 بار دیگر حائز این مقام گردیده و سرانجام بسعایت برکیارق سلطان سلجوقی در 493 بتهمت تفریط اموال موصل خلیفه او را دستگیر و بند کرده و بهمان سال در زندان درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَ)
ابوالحسن علی بن محمد. طبیب وشاعری از مردم مداین. وفات او به سال 606 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ)
ابوعلی حسن بن علی عبدی ملقب به همام. شاعری شیعی از مردم واسط. در دمشق و گاهی بغداد اقامت داشت و بعض بزرگان وقت را مدح می گفت و سپس بخدمت امجد فرمانروای بعلبک پیوست. وفات او به سال 596 هجری قمری بوده است
ابوالحسن علی. متوفی به سال 376 هجری قمری از ادبای وقت خویش و از کتب اوست: کتاب البراعه و کتاب صحبهالسلطان
لغت نامه دهخدا